بو مقاله ني دوستاقدا اولاركن گئجه نين بير ياريسي ياتانماييب يازميشام
اگر كسي تازه وارد حركت عدالت خواهانه اقوام ايراني و خاصّه آذربايجان شود خيال مي كند كه اگر با خواست و رضايت عوامل ادارات اطلاعاتي و يا قضايي هماهنگ شود زودتر به سرمنزل مقصود خواهد رسيد. مبارز مبتدي خيال مي كند كه اگر حسن نيت و حسن سابقه اش را به آنها ثابت كند در راهي كه هم اكنون در پيش گرفته آزادانه فعاليت خواهد كرد ... زهي خيال باطل! من كسي هستم كه برخي از مراحل عالم مبارزه را طي كرده ام، من در دوران نوجواني و اوايل طلبگي مخالف احياي زبانهاي مادري بودم چرا كه مثل بعضي از بي خردان كنوني فكر مي كردم اگر زبان مادري اقوام احيا شود اتحاد ملي ايرانيان به خطر خواهد افتاد.
اما حال و هواي انتخابات مجلس پنجم و تبليغات فرزندان آذربايجان براي انتخاب دكتر محمودعلي چهره قاني و بالاخره انصراف!!! ايشان از كانديداتوري و به احتمال قوي نمايندگي مجلس، غيرت ظلم ستيزي مرا شكوفا كرد. اما باز هم مبتدي بودم٬ فكر مي كردم همه ناكامي ها به عدم اثبات حسن نيّت فعالان آذربايجاني برمي گردد. تا چند سال پيش تصورم اين بود كه اگر به جاي قلعه بابك در خيابانهاي تبريز و اردبيل و زنجان و ... جمع شويم ضمن توفيق براي كسب مجوّز به راحتي از پس ناملايمات برخواهيم آمد و به حقوق فرهنگي خود خواهيم رسيد . مرور زمان و غوطه ور شدن در بطن مبارزات به من اثبات كرد كه صرف اثبات حسن نيّت براي ابراز نظر و فعاليت فرهنگي مكفي نيست. اگر قبل از مبارزه در راه احقاق حقوق اقليّت هاي قومي و حتي حين اين مبارزات انواع خدمات فرهنگي به نظام جمهوري اسلامي هم كرده باشي٬ به محض ورود به عرصه اين مبارزه مقدس، همه اين خدمات به باد فراموشي سپرده خواهد شد كه من نمونه بارزي بر اين امر بودم. در حاليكه لوحهاي تقدير متعددي از نهادهاي انقلابي از جمله بسيج و سپاه و كميته امداد داشتم بر اثر پافشاري به مواضع عدالتخواهانه ام در مقابل تبعيض هاي فرهنگي و اقتصادي و ... بر عليه اقوام غير فارس به اتهام فعاليت هاي ضد انقلابي! به دادگاه كشانده شدم.
و اين برخورد غير منصفانه و مغرضانه بر من ثابت كرد كه نبايد صرفاً به فكر اثبات حسن نيّت و حسن سابقه باشيم چرا كه دادستاني دادگاه ويژه روحانيت خودش اقرار كرده بود كه : (نيت سوئي در سر نداري و شخص شريفي هستي و اصل نوشته هايت را قبول دارم و هرگز به چشم يك مخالف نظام به تو نمي نگرم) در حالي كه در اولين احضار حتي حاضر نشد انگ پان تركيسم و قومگرايي را به من بزند و عليرغم اصرارم هرگز اتهامي را به من تفهيم نكرد. اما پس از پافشاري من به مبارزه عدالتخواهانه و ظلم ستيزانه ام اتهام فعاليت بر عليه انقلاب را به راحتي آب خوردن به من تفهيم كرد! آيا ايشان در ديدار اول در مورد من اشتباه كرده بودند؟ و يا من در عرض چند ماه از يك فرد انقلابي و بسيجي به يك فرد ضدانقلاب! و موهن به حيثيت روحانيت تبديل شدم. هيچ يك از فرضيه هاي فوق صادق نيست. بنده همان هستم كه آنها به واسطه اطلاعات رسيده، شناسايي كرده بودند. يك روحاني انقلابي بسيجي و يك مربي طرح معرفت بسيج و يك مدافع سرسخت انقلاب اسلامي. تنها چيزي كه بنده را از يك آدم شريف و مذهبي و انقلابي به يك ضد انقلاب! تبديل كرد نااميدي بعضي از تصميم گيران فراتر از قانون بود. چرا كه هرگز نتوانستند در مقابل عزم راسخ من ايستادگي كنند و هر چه آنها بر من فشار آوردند مطمئن شدم كه مبارزه من جواب مي دهد و يقين كردم كه اگر خدا كمكم كند و تسليم فشارهاي ناجوانمردانه اينها نشوم بالاخره به آزادي و حريت خواهيم رسيد و گلهاي پژمرده آذربايجان را در آينده اي نزديك شكوفا خواهيم كرد. و روزي خواهد رسيد كه به زبان و قوميت خود افتخار خواهيم كرد و هرگز تن به ذلت فارس زدگي و نوكري قوم فارس نخواهيم داد.
عبدالعزيز عظيمي قديم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home