خلاصه ای از زندگینانه ی حجت الاسلام عبدالعزيز عظيمي
حجت الاسلام عبدالعزيزعظيمي قديم فرزند خاناوغلان در سال 1352 ه.ش در منطقه ورزقان آذربايجان(ش) و در روستاي گلين بي(گل عنبر؟!) به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در همين روستا و روستاهاي همسايه به پايان رسانده و در سال 1370 تحصيل ديني را در حوزه علميه تبريز آغاز كرد.
او بعد از 6 سال تحصيل در تبريز و با به پايان رساندن دورههاي «مقدمات» و «سطح يك» در سال 1376 به شهر قم مهاجرت نمودند و در آنجا با ادامه تحصيل ميپردازد. در همين شهر است كه عظيمي قديم ظلمها و تبعيضات قومي را كه در حق مردم آذربايجان روا داشته ميشود با چشم خود مي بيند. وي بر عكس اكثريت قاطع همزبانان و همولايتيهاي خود در شهر قم، به فرزندان خود زبان مادريشان را ياد داده و با آنها به زبان شيرين تركي سخن ميگويد.
اين روحاني هويت طلب آذربايجاني بعد از چند سال تحصيل در قم، به منظور تبليغ دين و خدمت به ملت خود با عنوان «روحاني مستقر» توسط سازمان تبليغات اسلامي» به اردبيل فرستاده ميشود. وي در اردبيل ضمن آشنايي با نشريات هويتطلب «نويد آذربايجان» و «شمس تبريز» خود به نوشتن مقاله ميپردازد و مقالاتي با عناوين « فارسي زدگي مقدمه غرب زدگي»، « چه ميگويند اين بچههاي من؟»، « اتحاد ما با اسلام است يا زبان فارسي؟!» و .... به رشته تحرير در ميآورد. بعد از انتشار نخستين مقاله، وي چندين بار تهديد به اخراج از «سازمان تبليغات اسلامي» ميشود. عظيمي قديم عليرغم اينكه حقوق و مستمري او قطع گرديده به فعاليت هاي ديني و ملي خود ادامه ميدهد.
اين روحاني جوان بعد از جريان تحصن در مسجد سرچشمه (قرهباغ) اردبيل در سال گذشته در اعتراض به ورود هئيت رسمي كشور اشغالگر ارمنستان به اين شهر زنداني شده و در دادگاه ويژه روحانيت محاكمه مي گردد و به مدت از سكوت و تبليغ ديني در 4 استان آذربايجان (آذربايجان. ش، آذربايجان .غ، اردبيل و زنجان) محروم ميشود اين حكم ممنوعيت به صورت شفاهي به وي ابلاغ گرديده و او دوباره مجبور به بازگشت به قم ميشود.
عظيمي قديم از نشريات «آراز»، «وراوي»،«ارمغان آذربايجان» و نشريات دانشجوئي و هم چنين سايتهاي اينترنتي، آزاد تريبون، دورنا، شمس نيوز و ... استفاده كرده مقالات خود را در آنها منتشر مي كند و پس از مهاجرت به قم بارها با تلويزيون ماهوارهاي «آنا يوردو» دكتر عليرضا نظمي افشار كه تا تابستان اخير پخش ميگرديد مصاحبه كرده و فرياد مظلوميت آذربايجان و تركهاي ايران به گوش جهانيان رسانيد.
اين روحاني عدالتخواه ترك، بعد از تبعيد به قم بدون اينكه سكوت پيشه نمايد به دروس حوزوي خود ادامه داده و با طللاب آذربايجاني حوزه علميه قم خصوصا با دوستان قديمياش در رابطه با حقوق آذربايجان به مباحثه ميپردازد. وي بعدها در نشريه «رسول»، كه با همكاري دوستانش و نشريه داخلي حوزه به شمار مي رود مقالات خود را منتشر مي نمايد. اين روحاني روشنفكر در كنار فعاليتهاي اجتماعي و سياسي، از تربيت فرزندان خويش غافل نگشته به دختر كوچك چهار پنج ساله خود خواندن و نوشتن به زبان مادري و سپس دروس كلاس اول ابتدايي خصوصا قرآن و رياضيات را آموزش ميدهد.
حجت الاسلام عظيمي قديم در تابستان امسال، خانواده خود را براي ديدار بستگان و صلهرحم به آذربايجان.ش ميبرد. او در ايامي كه در تبريز به سر ميبرد در 14 مرداد سالروز نهضت مشروطيت در سر قبر باقرخان سالار ملي براي خواندن فاتحه حاضر ميشود كه اين مراسم فاتحه خواني با يورش نيروهاي امنيتي به هم خورده و عظيمي قديم بار ديگر به حبس انداخته ميشود و از روزهاي اول اعتكاف دست به اعتصاب غذا ميزند. او از 14/5/85 با قرار بازداشت در «بند نظامي، زندان تبريز زنداني است. از آن روز نه تنها حجت الاسلام عظيمي، بلكه يك ملت در انتظار يك قاضي است.
فرازهايي از بيانات حجت الاسلام عبدالعزيز عظيمي قديم قبل از بازداشت
« شما ادعا ميكنيد كه ما را تربيت كردهايد اما ما را براي نوكري و بردگي تربيت نكردهايد. ما در اين كشور بزرگ شدهايم و لي نه براي نوكري. براي ما هم درس بردگي ياد دادهايد و هم درس شرف و آزادگي. ما درس شرف را آموختهايم. برويد به هر كسي كه درس نوكري آموختهايد آن فشارها را بياوريد...»
« ما از حاكميت نمي ترسيم. منافع ما ايجاب مي كند كه با حاكميت مدارا كنيم. چرا كه چنان حكومتي را سراغ نداريم كه بيايد و از اين حاكميت براي ما بهتر باشد. قبل از اين حكومتي را ديدهايم كه از اين نيز بدتر بودهاست. اگر اين تلويزيونها در دست آن حكومت بود اين كارها را ميكرد. اين نيز حكومت اسلامي است كه اين كارها را با ما ميكند. ديگر بعد از اين كدام ايدئولوژي و چه حكومتي خواهد آمد كه بهتر از اين برخورد نمايد. منافع خود ما ايجاب ميكند كه با حاكميت به شيوه مسالمت آميز رفتار كنيم.»
« بگذاريد، بتوانيم بر اين مملكت نام وطن بگذاريم. بگذاريد وقتي كه نام ايران به ميان ميآيد بر نفرتمان افزوده نشود. اين روزها مني كه زماني دم از ايران زدهام با شنيدن كلمه ايران ميدانم كه نقشهاي در سر داريد. سرودهاي ملي را ديگر من با علاقه گوش نمي كنم. گمان نكنيد كه وقتي اينها سرود «اي ايران اي مرز پر گهر» را پخش مينمايند خوشمان نميآيد. آنها با آن حرفها نميتوانند ما را با خود همسفره كنند و ما با آنها همسفره نميشويم. اينها سرود «ايران اي مرز پر گهر» را در راديو و تلويزيون پخش ميكنند كه هويت تركي مرا از بين ببرند. هويت كردي كرد، عربي عرب و بلوچي بلوچ را نابود كنند. اينها ايران به معناي جغرافيايياش را قبول ندارند. ايراني را مترادف و در معناي فارسي تبليغ ميكنند. بايد گوشهاي خود را باز كرده و بشنوند كه «ايران، فارس نيست». ملت فارس از نصف جمعيت ايران هم كمتر است. ما اگر بخواهيم ملتهاي ايران را بشماريم ملت ترك از ملت فارس بيشتر است. ايران يك كشور كثيرالمله است. حكومت بايد اين كثرت را بپذيرد. نبايد اشتباه رژيم قبل را تكرار كند. اگر ما بخواهيم بر اساس نژادپرستي مملكت را حفظ و اداره كنيم از لحاظ شخصيت كمتر از آنان خواهيم بود. پهلويها ميگفتند: ما آريا مهر هستيم. يعني خورشيد نژاد آريا هستيم. امروز بعضي از افرادي كه در راس حكومت ما قرار دارند از سادات علوي هستند و اگر بگويند ما نژاد آريايي را خيلي دوست داريم نميپذيرند. رئيس جمهور عرب است[بود]. آريايي نيست. بيايد و در كليبر بگويد: نژاد پاك آريايي. معناي اين سخن وي آنست كه نژادهاي به غير از آريايي ناپاك هستند. ننگ باد بر اين گفته. ننگ باد بر اينكه يك معمم بيايد و دعواي نژاد بكند و ننگ باد بر حاكميتي كه خود اينگونه دعواي نژاد به راه اندازد و وقتي كه يك ترك بخواهد بگويد من تركم، هويت خود را ميخواهم، زبانم را ميخواهم. به او انگ بزنند. اينگونه هم دروغگويي ميشود؟! اين حكومت ما از دروغگويي كمتر زيان نديده. حماس و حزب الله از نظر ما گروههايي مقاوم و حق طلب هستند و حمايت از آنها افتخار كشورماست. اما ميبينيد كه در دنيا چقدر دروغ و تهمت ميگويند:
اسراعيل را مظلوم قلمداد ميكنند و فلسطين و حزب الله را تروريست. اينان از آنها ياد گرفته اند كه با ما اينگونه برخورد ميكنند حماس از حقش دفاع مي كند و تروريست خوانده مي شود...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home