ebdüleziz ezimi qedim

Monday, January 30, 2006

مبارزه ضد نژاد پرستي در آذربايجان شروع شده و خاموش نخواهد شد



گزارش سفر حجت الاسلام عظيمي قديم به چند شهر آذربايجان

مبارزه ضد نژاد پرستي در آذربايجان شروع شده و خاموش نخواهد شد.

حركت جبهه خلق مسلمان و آيت الله شريعتمداري حركتي ايدئولوژيك بود كه بعضي از حقوق ملي آذربايجان نيز در آن لحاظ شده بود پس مطابق با خواسته هاي ملي ما نبود اما قيام 21 آذر پيشه وري كاملا با خواسته هاي ملي ما مطابقت دارد

شاهين حسني



«يوجه لردن يوجه تنگريم، كيمسه بيلمز نئجه تنگريم»

از كتاب ده ده قورقورد

حجت الاسلام عبدالعزيزعظيمي قديم درست بعد از عزيمت از سفر خارج خود حكم جديد دادگاه روحانيت مبني بر 15 ماه زندان 5 سال ممنوعيت از حضور در استانهاي شمال غرب كشور، 5 سال ممنوعيت خروج از كشور و 10 سال خلع لباس روحانيت را دريافت داشته و بعد از يك شب استراحت در منزل شخصي خود واقع در شهر مقدس قم به تبريز آمدند. بنظر مي رسد اين حكم كه در زمان اقامت ايشان در سوئد به خانواده شان ابلاغ شده به منظور ايجاد شبهه در ايشان براي برگشت به وطن بوده تا از وجود موثر ايشان در بطن حركت ملي آذربايجان جلوگيري شود اما حاج آقا عظيمي در يكدست خود قرآن و در دست ديگر كتاب ده ده قورقود را گرفته و به استعانت از 14 معصوم به وطن برگشته و مصمم اند تا مبارزه بر حق ملي آذربايجان را همراه و همگام باشند .

حاج آقا عظيمي در زندگي شخصي خودشان بسيار مقيد به رعايت شعائر اسلام هستند گاهي نيز به دوستان نزديك خود كه تقريبا همگي از جمله ملتچي ها هستند در مورد بجاي آوردن وظايف ديني علي الخصوص نماز سفارش مي كنند . با وجود اين شخصي روشنفكر بوده و اعتقادي به اجبار در دين ندارد . {...} در گفتارشان و بخصوص در صحبتهاي رسمي خود سعي دارند كلمات اصيل تركي بكار ببرند . ايشان در مورد مسائل سياسي استعداد خاصي دارند اما فرصت مطالعه ايشان بسيار كم است . چند روزي كه در خدمتشان بودم دريافتم كه تمام توجه ايشان به آذربايجان است . ايشان با اعلام قبلي خودشان و با دعوت فعالين حركت ملي در شهرهاي مراغه ، قوشاچاي ، سولدوز ، بناب و ميانه به اين شهرها سفر كرده و از نزديك با آنها ديدار نمودند . جلسات سخنراني كه گاه به مكالمه خودماني تبديل مي شد گاهي تا دير هنگام به طول مي كشيد .

بعضي از بيانات مهم ايشان كه در اين سفرها ابراز داشتند در 14 مورد تنظيم كرده ام .

1- حركت ملي آذربايجان و دين مبين اسلام هيچ منافاتي با هم ندارند و رابطه بين آنها رابطه ظرف و مظروف است . اگر مليت نباشد ظرفي نيست كه بخواهيم محتوايي به اسم دين و اسلام در آن داشته باشيم .

2- حق و حقوق ملي تركهاي آذربايجان را طالبيم . اگر اين حق و حقوق با حفظ تماميت ارضي ايران و در چارچوب ملي ايران اعاده شود كه چه بهتر و گرنه روشهاي ديگري نيز هست كه ابائي از طرحشان نداريم .

3- حكم اسلام در مورد اعمال غير انساني ارامنه عليه تركهاي مسلمان آذربايجان جهاد است در حاليكه رژيم جمهوري اسلامي با كمكهاي مادي و معنوي از جمله ارسال گاز شهري به ارامنه اشغال مناطق مسلمان نشين آذربايجان توسط آقايان ارامنه را تاييد مي كند .

4- خداوند در قرآن كريم اختلاف زبان و مليت را از آيات خود مي داند و كساني كه با استفاده از بيت المال مسلمانان ترك و كرد عرب و بلوچ و ... سعي در از بين بردن هويت ملي اين اقوام مي كنند و بعبارت ديگر مي خواهند زبان فارسي را بين اين ملت ها گسترش دهند دچار عملي غير انساني و غير اسلامي شده و نيات نزاد پرستانه خود را زير لواي اسلام پنهان مي كنند.

5- ضمن تشكر از آذربايجانيان مقيم اروپا و بخصوص اعضاي «فدراسيون آذربايجان» در سوئد بخاطر زحمات بي شائبه شان در رابطه با دعوت بنده به اروپا و راهنمائي بنده در ابلاغ و رساندن صداي مظلوميت تركهاي آذربايجان به گوش مجامع اروپائي، معتقدم فعالين حركت ملي آذربايجان داخل كشور حداقل يك سروگردن از اين دوستان بالاترند. و در مواردي برتري فعالين داخل كشور در سطحي غير قابل مقايسه با فعالين خارج است.

6- راه آزادي آذربايجان را در حضور گسترده و قاطع ملت در اجتماعات اعتراض آميز عليه دولت و واهمه نداشتن ملتمان از مجازات و زندان مي دانم.

7- مبارزه ضد نژاد پرستي در آذربايجان شروع شده و خاموش نخواهد شد. براي گسترش زبان ومليت فارسي و تحميل آن به ساير مليتهاي ايران بخصوص تركهاي آذربايجان و ادامه حمايت از ارامنه بر ضد مسلمانان جمهوري آذربايجان بايد از روي جنازه ما بگذرند.

8- فعالين حركت ملي آذربايجان بايد بين خودشان رئوف و مهربان بوده و گذشت داشته باشند و عليه دشمن مشتركشان كه چشم طمع به سرزمينشان داشته و در صدد امحاء زبان و فرهنگ و مليت آنها هستند متحد شوند . فعال حركت ملي بايد شجاع باشد .

9- از نقطع نظر شريعت اسلام و قانون اساسي كشور عملي مرتكب نشده ام كه مشمول چنين مجازات غير اسلامي و غير انساني شوم. اما با وجود اينكه به آزادي خدادادي ام كه تحفه ايست الهي و لباس روحانيت كه تحفه امام زمان است و هم چنين همراهي با ملتم بسيار علاقمندم،‌اگر اينها و ساير حقوق بنده را از من سلب كنند باز دست از مبارزه نخواهم شست. اولويت ما اعاده حقوق اوليه آذربايجان است نه حقوق شخصي خودمان.

10- جنبش فمنيزم در آذربايجان را در معناي حضور خواهران ديني و ملي خود در صحنه هاي سياسي و اجتماعي و بخصوص فعاليت در زمينه احيائ فرهنگ ملي آذربايجان و مبارزه براي اعاده حقوق ملي مان محق و بسيار مي دانم . البته به كيفيتي كه در شان زن مسلمان آذربايجاني است . مطرح شدن زن در جامعه به مثابه يك كالاي تزيين شده چيزي است كه حتي فمنيستهاي دو آتشه نيز با آنان تحت عنوان پورنوگرافي سخت مخالفند چه برسد به ما كه معتقد به اسلام هستيم .

11- اسلام ديني انترناسيوناليستي است و به همه انسانها با يك ديد مي نگرد اما در اسلام نيكي به والدين در مرتبه اول سفارش شده و سپس نيكي به اقوام و نزديكان . با اين حساب دوستاني كه مظلوميت ملت خود را ناديده انگاشته و در راستاي رفع تبعيض و اعاده حقوق مردمي ديگر در غير آذربايجان قدم برمي دارند سخت در اشتباهند .

12- دوستان نبايد حركت ملي آذربايجان را به ايدئولوژي هاي مختلف بسته و حركت را به چپ و راست بكشند . تا زماني كه حقوق ملي ما اعاده نشده اولويت تنها با مسئله آذربايجان است .

13- تاريخ آذربايجان نشان مي دهد كه تغيير رژيم بدون داشتن برنامه اي هدفدار به نفع تركهاي آذربايجان نيست . هدف مبارزه ما نبايد در تغيير رژيم متمركز شود . ما بايد ملت خود را هويت طلب بار آورده و براي مقابله با بحرانهاي احتمالي آينده و تغيير وضع ملي كنوني مان آماده سازيم .

14- حركت جبهه خلق مسلمان و آيت الله شريعتمداري حركتي ايدئولوژيك بود كه بعضي از حقوق ملي آذربايجان نيز در آن لحاظ شده بود پس مطابق با خواسته هاي ملي ما نبود اما قيام 21 آذر پيشه وري كاملا با خواسته هاي ملي ما مطابقت دارد و بر خلاف تبليغات رژيمهاي فارس پرست ضد مذهبي نبوده و دلايلي وجود دارد كه نشان مي دهد پيشه وري مقيد به اسلام بوده و كمونيزم تنها روشي سياسي و اجتناب ناپذير در آن دوران بر عليه ديكتاتوري بوده . در دوران حكومت يكساله هم پيشه وري با دين و خادمين ديني برخورد محترمانه اي داشته است .

Monday, January 23, 2006

ما مي خواهيم با ما مثل آوارگان رفتار نشود



ما مي خواهيم با ما مثل آوارگان رفتار نشود

متن دفاعيه حجت الاسلام عظيمي

امروز در دادسراي ويژه تبريز محاكمه اي برگزار مي شود، در نگاه اول محاكمه اي از جنس محاكمه هاي قبلي است اما به نظر مي رسد اين محاكمه در تاريخ نظام جمهوري اسلامي بي سابقه باشد، طلبه اي را محاكمه مي كند كه خود تربيت كرده است و انديشه اي را به استيضاح مي كشد كه خود مبلغ آن بوده است، مثل آن زلزله اي است كه اگر ويرانگر باشد به مرور ايام ابعاد فاجعه آن نمايان تر خواهد شد و اگر ويران نتوانست كند تعجبها را به مرور زمان بر خواهد انگيخت، در اين محاكمه نه تنها متهم بلكه قاضي و وكيل و دادستان و داديار نيز به نوعي تحت محاكمه اند. پرونده اي كه متهم آن مدعي است به جاي محاكمه لوح تقدير و جايزه غيرت و شرف را سزاوار است و پرونده سازان آن با خلا قانوني و شرعي براي حداقل مجازات متهم مواجه اند هر چند كه پرونده سازان به چيزي كمتر از اشدّ مجازات هم قانع بشو نيستند چرا كه بعد از حكم محروميت پارسال هرگز دلشان خنك شده و بلافاصله در صدد تشكيل پرونده جديد در آمدند و بعد از يك سال در يك مراسم فاتحه خواني و گراميداشت مچ گيري نموده و به پاي ميز محاكم كشاندند. اين متهم چه گناهي كرده است كه هنوز يك حكم به تجديد نظر نرفته و بر نگشته دوباره به دادسرا فرا خوانده مي شود، شايد قاضي محترم تصور كنند علت اصلي دستگيري متهم مراسم گراميداشت سالگرد مشروطه بود در حالي كه چنين نيست و يك هفته قبل از مراسم از متهم بازجويي به عمل آمده بود و پارسال دو- سه هفته بعد از صدور { ...} جناب آقاي قاضي، پرونده اي در مقابل شما پر از ابهامات كذب و اغراق آميز است، يك نوع اعتراض منفي به حكمي است كه پارسال بر عليه من صادر كرده بوديد و ظاهراً آقايان به آن حكم رضايت نداشته اند و پس از فشار بر دادگاه و عدم توفيق در راي تجديد نظر، نزديك ترين راه را بنياد نهادن پرونده جديد دانسته اند. بر خلاف پرونده سازان و گزارش نويسان متهم اين پرونده بحمدا... در عين جواني كار خود را خوب بلد است و راه خود را بهتر مي شناسد. كه صد البته خالق يكتا بهترين يار و ياور اينجانب در برابر توطئه هاي پشت سر و پيش رو و ايضاً چپ و راست بوده است. متهم اسمش عظيمي است، طلبه اي كه در عين زخمي بودن، خونسردي خود را حفظ مي كند و اسير احساسات نمي شود، احساساتي كه بعضاً پيرمردان مجرب را اسير خود كرده و از گذشته خويش پشيمان نموده است. متهم كسي نيست كه با نكوهش لائمان از راه خود باز گردد، متهم مي گويد: آزاديخواهي و عدالتخواهي هزينه دارد و بدون هزينه مفت به دست نمي آيد.

قاضي محترم اگر بيوگرافي متهم را بررسي مي كردند، بهتر متوجه مي شدند كه او چه مي گويد و چه مي خواهد. متهم اگر چه قطّاع نيست، اما در مورد راه خود و اينكه حجت شرعي براي فعاليتهاي خود دارد به قطع رسيده است و همه ما در دروس اصول حوزوي خوانده ايم قطع به هر طريق و سبب حاصل شود، حجتيت دارد، هر چند كه از راههاي غير متعارف بدست بيايد.

متهم يك ناراضي سياسي نبود كه به دنبال بهانه و ايراد بر عليه نظام بگردد، متهم روزگاري مثل شما ها سياستهاي تبعيض آميز حاكميت را در مقابل فرزندان آذربايجان توجيه مي كرد، چرا كه باور نمي كرد در سايه حكومت اسلامي سياست آپارتايد ملي و قومي و زباني كمين كرده باشد و هرگاه فرصتي يابد از سايه بيرون آمده و آزادانه به ترك ستيزي و عرب ستيزي و.... بپردازد. براي متهم الزامي نيست علت و طرق قطع و يقين خود را به قاضي بگويد، بلكه اين دادستان و قاضي هستند كه بايد دليل جرم و بزه را ارائه دهند. لكن از آنجا كه بعلاوه اتهامات تفهيم شده ناوارد و بي پشتوانه و ناصواب، گزارشاتي در پرونده ديده مي شود كه اگر متهم به دفاع مشروع و جدي بپردازد، اين گزارشات احتمالاً قاضي محترم را نسبت به متهم بدبين مي كند و اي بسا كه زودتر از دفاع متهم، قاضي را به تصميم ناصواب سوق دهند. لذا باز هم از قاضي محترم خواهشمندم در بررسي اين پروند حوصله خرج دهند و به دفاعيات متهم ارج نهند كه انشا... چنين خواهد بود.

متهم طلبه اي كه به غير از حوزه علميه در هيچ دانشگاهي تحصيل نكرده است، لذا فرض اينكه فضاي دانشگاه وي را به اين تفكر رهنمون ساخته، درست نيست. متهم كسي است كه تا به حال هيچ سفر خارجي بجز سفر به عتبات عاليات نداشته است، لذا فرض اينكه از خارج از كشور متاثر شده است، صحيح نيست.

متهم اولين نوع فعاليت اعتراض آميز خود را در شهر قم در بين طلاب حوزه علميه قم شروع كرده است، زماني كه نه سايتي را مي شناخت و نه نشريه اي را، نه از

حامد ايمان شناختي داشت و نه از دكتر نظمي كه به قول گزارش نويسان و پرونده سازان عناصر پان توركيست محسوب مي شوند.

متهم مي تواند طلاب معمم عادل را براي شهادت به دادگاه بياورد تا قسم ياد كنند كه عظيمي خودش با تفكر خود و با احساس خود به اين بي عدالتي ملي پي برده است. عظيمي در اوائل ازدواج به همسر خود نيز گفته بود، اگر قرار باشد فرزندمان را مثل ديگران فارس به بار بياوريم، خداوند به ما فرزند ندهد. متهم با طلاب حوزه علميه بحثهاي فراواني در اين مورد داشته است كه بحمدا... همگي زنده اند و مي توانيم براي شهادت آنها را به كمك پرونده بياوريم.

متهم چطور به عرصه مطبوعات كشيده شد؟

متهم پس از بازگشت از قم و اشتغال در استان اردبيل خود قلم بدست مي گيرد و از ناعدالتي هاي فرهنگي مي نويسد، مقاله اي با نام فارس زدگي مقدمه غرب زدگي.

عظيمي مقالاتي به نويد آذربايجان مي نويسد كه هرگز درج نمي شوند، به دفتر روزنامه پيام اردبيل مي رود اما {...}مسئول آن نشريه موضوع را عوض كرده و در مورد روحانيت بحث و جدل مي كند، عظيمي كه براي ثواب كردن آمده بود كباب شده و به غمخانه خود باز مي گردد. لازم به ذكر است متهم در اين زمانها خيال مي كرد با كسب مجوز از دولت بهتر مي توان به تجمع و راهپيمايي پرداخت لذا دلش مي خواست در يك تجمع حضور داشته باشد و اعتراض خود را به مسئولين برساند اما شكر خدا كه آن زمانها موفق به اين كار نشد. متهم مقاله اي در مورد الفباي عربي براي زبان تركي را به دفتر نشريه آراز برد، ولي باز هم درج نشد تا بالاخره در نشريه وراوي مشكين شهر مقاله «چه مي گويند اين بچه هاي من» درج شد. بلافاصله سيل حملات ناجوانمردانه بر سر يك طلبه تنها آغاز گرديد و بلافاصله به سازمان تبليغات اسلامي قم احضار و در آنجا مورد اهانت شديد قرار گرفت و از شكايت و گزارش نه گانه از نهادها و تشكيلات متعدد بر عليه خود مطلع گرديد. از عظيمي خواسته شد كه ديگر درباره اين مسائل چيزي ننويسد و عظيمي از سرنوشت سياه و نگران كننده ترسانده شد. عظيمي ناراحت و غمگين به اردبيل بازگشت، اما نگراني از آينده ملت او را از سرنوشت خود غافل كرد و اين بار مقاله اي را با نام «اتحاد ما با اسلام است يا زبان فارسي» در نشريه وراوي نوشت تا اينكه بعدها در نشريه آراز مقالاتي نوشت و به عضويت در هيئت تحريريه اين نشريه وزين در آمد.

عظيمي در همين حد و اندازه فعاليت مي كرد تا اينكه در 4 خرداد ماه 83 به عنوان متهم به دادسراي ويژه روحانيت احضار شد و چند روز قبل از موعد مقرر به تصور اينكه ديگر فرصت چنداني براي نوشتن نخواهد داشت، مقاله «فارس زدگي ماري خوش خط و خال» را نوشت. وقتي به دادسرا آمد متوجه شد كه دادگاه بجز ترساندن هيچ كاري با او نداشته است و هيچ اتهامي به متهم تفهيم نمي شود و دادسرا فقط در صدد ارشاد! متهم بوده است و فقط چند سوال به صورت كتبي و شفاهي از متهم پرسيده مي شود و اين سوالات اغلب از مقاله فارس زدگي بود، يعني مشخص مي شود كه عظيمي فقط به خاطر فكر و انديشه اش به دادگاه احضار مي شود و هيچ اتهامي غير از اين نداشته است و در اين بازجويي حتي يك اتهام هم به متهم تفهيم نمي شود بجز بازجوييهايي در مورد مقاله فارس زدگي كه بعد از صدور و وصول احضاريه درج شده بود و هيچ ربطي به احضار متهم نداشته است و با اين مقدمه مي شود نتيجه گرفت كه عظيمي و حتي دوستان عظيمي نه به خاطر يك تجمع و مراسم بلكه به خاطر انديشه ضد تبعيض به دادگاهها و زندانها كشيده مي شوند و اتهاماتي از قبيل ارتباط با عناصر داخلي و خارجي فعاليت بر عليه نظام و غيره پرونده سازي بيش نيستند و خواهيد ديد كه از هر كاهي، كوه ساخته اند. برخي اتهامات كذب محض و دروغ و افترا و گزارش سازي و برخي ديگر صرفاً يك فعاليت آزاد سياسي است كه در ذيل به آنها اشاره خواهد شد. ضمناً معلوم نيست كه در گزارشات آقايان به ساير فعاليتهاي اينجانب از قبيل تدريس در بسيج و سپاه پاسداران، تدريس كلاسهاي كميته امداد، گرفتن لوحهاي تقدير متعدد از نهادهاي انقلابي و دفاع از اصل انقلاب و نظام و حريم روحانيت. پايبندي جدي به دين مبين اسلام و مذهب بر حق تشيع اشاره شده است يا فقط از متهم ي فرد ناراضي صد در صد و {...} افراطي اغفال شده ساخته اند و هم براي متهم و دادگاه مسلم است كه اگر خداي ناكرده يك طلبه اي به اتهام فساد اخلاقي به اين دادگاه احضار مي شد، به اندازه عظيمي بر او سخت گيري نمي شد. در حالي كه هم سن و سالان عظيمي به فكر خوش گذراني و عيش و نوش شخصي هستند، عظيمي به خاطر جرم خروج از زرق و برق دنيوي و جستجوي كمال انساني در عدالت خواهي و آزاديخواهي ديني سالها تحت نظر مي باشد و ماهها بلا تكليف در زندان به سر مي برد، دست مريزاد بر اين حاكميت و اين دادگاه كه فرزند تربيت شده انقلاب را به زنجير مي كشد و اين همه فشارهاي سنگين بر يك سرباز امام عصر(عج) تحميل مي كند.

در همه جاي دنيا ابتدا پرونده متهم را به حدي تكميل مي كنند كه متهم را قابل پيگرد و محاكمه قرار دهد، يعني ابتدا بزه و اتهامي مشخص براي متهم دست و پا مي كنند سپس او را به دادگاه مي كشند اما در مورد من ابتدا دستگير مي كنند و چون چيز به درد بخوري براي محاكمه ندارند بعد از دستگيري ماهها به زحمت مي افتند تا اتهاماتي را متوجه متهم كنند و هر بار به دادسرا بدرقه مي شوم با موجي از اتهامات تفهيم نشده و گزارشات بي پايه و اساس جديد مواجه مي شوم. همه جاي دنيا سعي مي كنند معاند را به مخالف و مخالف را به منتقد تبديل كنند اما در مورد ما منتقد را ابتدا به مخالف و رفته رفته به معاند و شايد روزي به محارب تبديل مي كنند و گاهي نيز رزمنده جبهه هاي جنگ تحميلي را با سوء تدبير و پافشاري بر سياست خشك فارس گستري اصرار بر بايكوت صداي عدالتخواهي و آزادي خواهي به جلاي وطن مجبور و به مخالف سرسخت تبديل مي كنند. چه مي شد هزينه هايي را كه براي بايكوت صداي عدالتخواهي اقوام غير فارس هزينه مي شود صرف احياي فرهنگ آنان مي شد. چه مي شد ملتي كه در شعارها سر ايران محسوب مي شوند از تحقير و تبعيض و روي آوردن به مهاجرتهاي اجباري و اشتغال در شغلهاي حقارت آور نجات مي يافتند. چه مي شد ملت پر استعداد خوزستان در روي مخازن نفتي با شكم پر مي خوابيدند؟ و چه مي شد ملت كرد و بلوچ از بيكاري و فقر و گرسنگي و تبعيض فرهنگي رها مي شدند. آيا هنوز سياست هر چه فقيرتر قابل كنترل تر طرفداراني دارد. اگر ادعاهاي من متهم را در مورد اين تبعيضها وارد نمي دانيد به زنان و دختران حليم فروش و گاو چران خوزستان بنگريد كه در حالي كه هم سن و سالان آنها در پايتخت با ماشين و موبايل اهدايي بابايي از خانه خارج و با ترمزهاي وحشتناك در خيابانهاي تهران پرسه مي زنند، به دختران جوان ملت كرد بنگريد كه براي سير كردن شكم خود به همراه خانواده خود در مزرعه ها و كوره هاي آجر پزي به صورت شبانه روزي كار مي كنند و به دختران آذربايجاني بنگريد كه براي رهايي از فقر و گرسنگي روي تخته اي قالي بافي بينايي خود را از دست مي دهند. آيا اينها به منزله دختران مسئولين نيستند؟ در حالي كه هم سن و سالان آنها در تهران و يزد و اصفهان با دهن كجي به ما و شما با بد حجابي و بد لباسي هر چه تمام خيابانهاي كشور را آلوده مي كنند. باز به پيرمرد و پير زن و جوان بيكار بلوچ بنگريد كه نمي دانند اين سنگ را از كجا خورده اند، اگر به اين اشك چشمها بنگريم و بدانيم كه فرزندان خردسال بوستان و هويزه و دشت عباس چقدر از سوء تغذيه رنج مي برند، راز روشني گوهر ها را خواهيم يافت و ايضاً راز زيبايي شهرهاي مركزي كشور را.

من يك ترك آذربايجاني هستم و همان قدر كه فارسي ها مليت و فرهنگ خود را دوست دارند، من هم وطن و فرهنگ وطني خصوصاً زبان مادري ام را دوست دارم. ما كه از يزدي ها و شيرازي ها و كرماني ها نمي خواهيم فرزندانشان را ترك به بار آورند، ما كه براي تدريس زبان فارسي آنها مشكلي به ايجاد نمي كنيم، حرف ما فقط اين است خداوند مليت و زبان ما را متفاوت با شما خلق كرده است و تا آنجايي كه مي دانيم ما زاده اين آب و خاك هستيم. ما به عنوان پناهنده جنگي و سياسي به ملت فارس تحميل نشده ايم. اينجا وطن ماست و ما مي خواهيم با ما مثل آوارگان رفتار نشود، در اين كشور بايد همه مليتها و زبانها به رسميت شناخته شوند و همه آنها بايد از حقوق يكسان برخوردار شوند. دارالفنون ملت ترك نبايد به آتش كشيده شود و بايد ملت مظلوم ترك از زير بار تحقير و تبعيض و ترك ستيزي رها شوند تا مجبور نشوند فرزندان خود را فارس به بار بياورند.

جناب آقاي اسماعيلي اگر بنده هم در جايگاه شما بودم و اين پرونده قطور و اين گزارشات اغراق آميز و در عين حال غير واقعي را مي ديدم، شايد به متهم بدبين مي شدم. عوامل وزارت اطلاعات قبل از هر دادگاهي تكليف سوژه هاي خود را مشخص كرده و گزارشات متناسب با آن را به دادگاه مي آورند. در كشور ما به جاي آنكه ضابطين با درخواست دادگاهها به كمك آنها بيايند اين دادگاهها هستند كه به كمك وزارت اطلاعات و شايد شوراي امنيت ملي مي آيند. يعني پرونده را قبل از دادگاه وزارت اطلاعات تشكيل مي دهد و براي اجراي احكام مطابق ميلش از دادگاهها كمك مي گيرد. اما اگر قاضي محترم بدون توجه به پرونده سازي ادارات اطلاعات به پرونده ما نگاه نوين داشته باشند و اگر شناخت كافي از متهم خود داشته باشند به جز حكم برائت و عذر خواهي از متهم هيچ چاره اي را در پيش رو نخواهند ديد.



توضيح : به علت دست نويس و كپي بودن دفاعيه چند كلمه اي خوانده نشد كه با پوزش از خوانندگان آنها را به صورت {...} نشان داده ايم

منبع:سایت شمس تبریز

در گذشت دانشمند بزرگ ملت ترك ايران



در گذشت دانشمند بزرگ ملت ترك ايران

بسم ا... الرحمن الرحيم

انا ا.... و انا اليه راجعون

با خبر شديم استاد محمد علي فرزانه يكي از بزرگمردان كم نظير آذربايجان از دار فاني به ديار باقي شتافت . اينجانب در مسافرت اخير خود به كشور سوئد به عيادت استاد در بيمارستان رفتم . وخامت حال ايشان مشخص بود ليكن لحظاتي را كه در كنار وي بودم بسيار شادمان و اميدوار مي نمودند و گويا آينده را از آن ملت مظلوم آذربايجان مي دانستند .

در گذشت اين دانشمند بزرگ را محضر آحاد مردم آذربايجان و ملت ترك ايران تسليت مي گوييم .

عبدالعظيم قديمي عظيم

1384/10/27

Wednesday, January 04, 2006

Hüccət ul-islam Əzimi Qədim'in İsveç və Alman seminarlarından şəkillər





















تعامل ما با حاكميت بيهوده است اينها در مقابل فشار تسليم شده اند



تعامل ما با حاكميت بيهوده است اينها در مقابل فشار تسليم شده اند .

گفتگو با حجت الاسلام عظيمي در مورد حكم دادگاه


سايت شمس : جناب آقاي عظيمي با خبر شديم كه به محض بازگشت از سفر خارج دادگاه شما برگزار شد و فرداي آن روز هم حكم دادگاه صادر گرديد. كلا نظرتان به اين حكم چيست ؟

عظيمي : هر چه زور دارند در اين حكم بكار بسته اند اما آنچه مرا ناراحت مي كند عملكرد دادستان است . تخلف از حكم دادگاه از قبل هم بود و يك عده مسايلي مانند مصاحبه با سايت شمس و غيره بود كه همگي مطرح شدند و ما نيز دفاع كرديم و چيزي براي محكوم كردن نبود و انتظار داشتم به غير از اين مورد از بقيه موارد تبرئه شوم . البته قرار نيست كه ما به اين حكمها تمكين كنيم و هر چه مي گويند قبول نماييم . شايد اينها دوست داشتند و مثلا 20 سال ممنوعيت سخنراني در مورد آذربايجان دادند كه البته خواست قلبي اينها است . تخلف از حكم دادگاه اگر چه ظالمانه بود ولي زياد جاي بحث ندارد . من اتهامهاي ديگري نداشتم ولي قاضي اتهامهاي ديگري نيز براي من جور كرده است . فعاليت به نفع گروهها و سازمانهاي مخالف نظام. اين اتهام اصلا در پرونده نبود ولي سفر خارج و ديدار با دوستان را لحاظ كرده اند و نتيجه گرفته اند كه فعاليت تبليغي من به نفع گروههاي مخالف نظام محرز است . اگر واقعا اين جرم محرز مي شد يكسال زندان تعزيري كم است و بايد حكم سنگين تري مي دادند ولي ما مي دانيم كه خود اين افراد به نفع گروههاي مخالف نظام كار مي كنند و بايد براي خود نيز احكام سنگيني در نظر بگيرند چرا كه اين كارهايشان خود به نفع گروههاي ضد نظام تمام مي شود . اين افراد با اينگونه كارها آبرو و حيثيت خود را در دنيا مي برند . در خصوص اتهام سوم كه اصلا در پرونده نبود و حتي در لحظه محاكمه هم نبود و قاضي در لحظه هاي آخر اين را اعلام كرد و آن خلع لباس است به اتهام هتك حيثيت روحانيت. از قانون اينها كسي سر در نمي آورد ،اينها نمي توانند در مورد مسائل سياسي يك روحاني را خلع لباس كنند و بايد بگويند حيثيت روحانيت را خدشه دار كرده اي . البته قاضي تحت تاثير افكار زيادي بود و حتي به من گفت كه ما تمامي سخنرانيهاي شما در خارج را شنيده ايم . قاضي از اين همه حكم هم قانع نشده و پس از 10 سال حكم خلع لباس دوباره به عنوان متمم 5 سال ممنوعيت خروج از كشور و 5 سال حق محروميت از اسكان در 4 استان را نيز به آن اضافه مي كند . اينها خيال مي كنند كه حوزه هاي علميه پس از انقلاب به عنوان دانشكده افسري نظام است و گويي كسي كه به حوزه مي رود قسم مي خورد كه سياستهاي حكومت را تاييد كند و در غير اين صورت بايد از حوزه اخراج شود . در هيچ كجاي دنيا نه كليسا در دست دولت مي تواند باشد و نه مسجد . حوزه را نمي توان مختص دولت و نظام تلقي كرد . من نمي دانم كه اين افراد چگونه فعاليت سياسي را هتك حرمت روحانيت مي نامند ؟ شايد اصلا خود اين افراد با اين كارهايشان هتك حيثيت روحانيت مي كنند در ثاني هتك حرمت در مسائل اخلاقي مي شود نه در مسائل سياسي. اين افراد بايد بدانند كه روحانيت من ثبت شده است و اينها دير كرده اند . تحصيلات من نيز مشخص است و دادگاه اينها نيز نمي تواند با من بحث علمي بكند . قاضي اينها نشان داده است كه علاقه حكومتي اين افراد بيشتر از علاقه قضاوت است . وقتي شروع به محاكمه كردند از رهبر سخن گفتند ولي من گفتم كه چرا از رهبر سخن مي گوييد بلكه از قانون سخن بگوييد . لايحه اي در زندان نوشته بودم و اين لايحه را خواندم و حس مي كردم كه پرندگان آذربايجان هم از شنيدن آن مي گريند ولي وقتي حكم را ديدم تعجب كردم كه هيچ يك از اين حرفها تاثير نكرده است و ظاهرا از اين دفاعيه عصباني هم شده بودند . اي كاش هيئت منصفه بود و اي كاش روزي اين دفاعيه به گوش ملت ما مي رسيد. دوستان ، ما ديگر نمي توانيم كاري كنيم ، ما افتخار نكنيم كه حمله از ما است و دفاع از اينها بلكه ما براي دفاع هم فرصت نداريم ما مثل افرادي هستيم كه گوشتش را زنده زنده مي برند اما وقتي همين فرد داد مي كشد به او پان تركيست مي گويند . من در اين حال هستم آنها هم هر كاري دوست دارند بكنند ما با اين فشار باز هم مي توانيم كارمان را انجام دهيم . اميد زيادي دارم كه در دوران همين حاكميت حركت ما پرو بال بگيرد تا افراد پولدار نتوانند صاحب اين حركت در دوران امنيت بشوند بلكه كساني صاحب اين حركت شوند كه واقعا كار كرده اند

سايت شمس : اگر حكم شما تاييد شود چكار مي كنيد ؟

عظيمي : آقاي حامد من از ديشب مي دانستم كه شما اين سوال را از من خواهي پرسيد و من هم جواب آن را حاضر كرده ام . من بيشتر دوست دارم كه اين سوال را دادستان و قاضي جواب دهد كه اينگونه حكمها را چگونه مي خواهند اجرا كنند ؟ مگر اين حكم را به يك فرد عادي داده ايد كه او هم به همين راحتي قبول كند؟ بهتر است فعلا آنها به اين سوال جواب دهند چرا كه اگر آنها اين حكم را اجرا كنند دچار مشگل مي شوند چرا كه اجراي اين حكمها به همين راحتي هم نيست. من همين قدر مي گويم كه اذربايجاني به اينگونه افراد تكيه نخواهد كرد .

سايت شمس : چرا اين حكم را به صورت يك كاغذ معمولي به شما داده اند ؟

عظيمي : اينها اين را به عنوان يك حكم نداده اند . پس از اعلا م حكم آقاي فرشي كه پرونده را تنظيم كرده بود و از دست من خيلي عصباني بود و گويا به اين حكم هم رضايت نمي دادند ، آقاي فرشي اصل حكم را براي من خواند و اتهامها را برشمرد كه تا آنجا كه بخاطر دارم عبارتند از : رهبري تجمع غير قانوني - تحريك تجمع كنندگان - سردادن شعارهاي تجزيه طلبانه - تخلف از حكم دادگاه - توهين و اهانت به مسئولين نظام و نيروي انتظامي - فعاليت عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي ضمن مصاحبه با شبكه تلويزيوني آنايوردي - مصاحبه با سايت نشريه توقيف شده شمس تبريز - ارتباط با افراد و عناصر معلوم الحال كه آقاي حامد در صدر آن است - چاپ تراكت و ... . شما واقعا به اتهامها نگاه كنيد كه ببينيد واقعا اينها اتهام است ؟اين اتهامها را برشمردند و چون من جواب ندادم حكمي دادند كه خودشان هم مي دانند كه غير قانوني است . پس از خواندن اتهامها و حكم صادره به من گفتند كه امضا كنيد و من گفتم كه يك برگ از اين حكم بدهيد و امضا كنم . آقاي فرشي گفت كه نظر قاضي اين است كه ما حكم را ندهيم و يادداشت برداريد . در هنگام يادداشت برداشتن من آقاي فرشي با قاضي صحبت كرد و سپس گفت كه يادداشت هم برنداريد . من از امضا ممانعت كردم و آقاي فرشي گفت كه تا امضا نكني حق نداري از دادگاه بيرون بروي . حدود يك ساعت در راهرو نشستم صندلي هاي راهرو هم بيشتر به درد شكنجه مي خورد . البته روز قبل هم بيش از ده ساعت بر روي اين صندلي ها نشسته بودم . زنگ زدند جانشين دادستان آقاي فرجي آمد و من با ايشان صحبت كردم و گفتم كه حكم مرا بدهيد تا لااقل مردم بدانند كه به چه اتهامي محكوم شده ام چرا كه مردم فكر مي كنند به خاطر كلاهبرداري و يا فساد اخلاقي محكوم شده ام . ايشان گفتند كه من نمي دانم چرا حكم را نداده اند ولي به مسئله رسيدگي مي كنم . پس از نيم ساعت مرا صدا زد و همين برگ را داد و گفت نهايتا اين را مي توانيم بدهيم تا به آن استناد كنيد . حكم را نمي دهند ديگر چكار مي توان كرد ؟

سايت شمس : آيا فكر مي كنيد كه به خاطر اين لباستان به شما اتهام رهبري حركت را زده اند ؟

عظيمي : احتمالا . فكر مي كنند اين لباس باعث شده است كه من بيشتر در حركت تاثير گذار شده ام ولي گاها عكس اين نيز شده است . زماني شده است كه همين لباس باعث تحقير من شده است .

سايت شمس : جنابعالي تازه از سفر خارج برگشته ايد . وضعيت آنجا را چگونه ديديد و چه تحليلي از فعالان خارج از كشور داريد ؟

عظيمي : اگر فعالان بيرون ناراحت نشوند بايد بگويم كه مسئله بيرون با ما فرق مي كند . اول اينكه حس آذربايجان گرايي در آنجا ضعيف است و از داخل بي خبر هستند و اين بي خبري همراه با غلو هايي كه توسط برخي ها صورت مي گيرد باعث مي شود كه آنها كارهايي انجام دهند كه در كل به نفع ما نباشد .

سايت شمس : چه كارهايي مثلا ؟

عظيمي : احساس مي كنم به اين نتيجه رسيده اند كه به پايان عمر حاكميت جمهوري اسلامي چيزي نمانده و به همين خاطر بايد با گروههاي برانداز ائتلاف كنيم و حكومت را سرنگون كنيم و سپس برسيم بر سر تقسيم كشور . اينگونه ذهنيتها در خارج وجود دارد و من به اين خاطر به خارج رفتم كه بگويم نظام سر جايش باقي است و فعلا ما هستيم كه داريم از بين مي رويم و به همين خاطر به ما فكر كنيد ، به آنهايي فكر كنيد كه به زندان مي روند . نظام سر جايش است و هواداران زيادي هم دارد و اگر به خطر بيفتد خواهيد ديد كه از ما هم بهتر دفاع مي كنند . علاوه بر اين در بيرون مسئله ديگري نيز وجود دارد و آن اينكه در خارج از كشور مسئله ملي آذربايجان با مسئله ايدئولوژي خلط مبحث شده است . دعواي عده اي با جمهوري اسلامي در باب اسلاميت است ، برخي ديگر با نوع حكومت درگير هستند و معتقد به حكومت سكولار هستند . من نمي توانم اين افراد را قبول كنم و اين افراد در جبهه ديگري مي دانم. اگر آنها با جمهوري اسلامي دعوا داشته باشند طبيعي است كه من آنها را تاييد نمي كنم . اما آنچه احساس مي كردم مي توانند انجام دهند ولي انجام نمي دهند تجمعات اعتراض آميز در مقابل سازمانهاي بين المللي و يا سفارتخانه ها است . به هر حال آنها برادران ما هستند با اين شرايط كه مسائل ديگر را به مسئله ملي آذربايجان قاطي نكنند. من در آنجا بر روي مسئله ملي تكيه بسياري كردم و گفتم اگر ما فقط به مسئله ملي بپردازيم شايد طرفداران زيادي هم پيدا كنيم . البته در آنجا سوالات بسياري از من پرسيده مي شد كه ربطي به مسئله ملي نداشت مثلا در رابطه با سقط جنين سوال مي كردند من با پول آذربايجانيها نرفته بودم كه در آنجا به مسئله احكام بپردازم ، برخي ها مسائل جنجالي مي پرسيدند كه جواب به آنها بين ما اختلاف مي انداخت و اين نوع سوالات اشكال داشت چرا كه نمي شد از جواب آنها طفره رفت مثلا در مورد پرچم آذربايحان حنوبي از من سوال مي كردند . حال خود حدس بزنيد كه من جه جوابي مي دادم كه حقيقت بود و اختلاف نمي آفريد؟ مثلا در مورد حكومت سكولار و لائيك مي پرسيدند و من بايد بپرسم كه اگر با اين افراد مخالف باشم نمي توانم در مسئله ملي فعاليت كنم ؟ما مسائل ملي مي خواهيم و دعواي ما بر سر ايدئولوژي نيست . چرا مسئله ملي ما را با اينگونه مسائل قاطي مي كنند ؟ آنها درست است كه آزادي بيشتري دارند و از لحاظ مالي هم در شرايط بهتري هستند ولي در اين فكر نباشند كه در داخل كسي چيزي نمي داند و به فعالين داخلي اهانت نكنند . من با افراد زيادي صحبت كردم كه معمولا مسن بودند ولي مي ديدم كه حتي جوانان بيست ساله ما از لحاظ فكري با آنها برابري مي كنند و شايد هم از آنها برتر هستند . اين قابل قبول نيست كه آنها در رفاه و آسايش فعاليت كنند و انتظار داشته باشند آنهايي كه در داخل هستند از آنها خط فكري بگيرند . برخي ها در خارج در اين فكرها هستند ولي برخي ها هم هستند كه مي خواهند به داخل كمك كنند و كارهايي هم در داخل انجام دهند . آنها نبايد در اين تفكر باشند كه آمريكا مي آيد جمهوري اسلامي را سركوب مي كند و آنها مي آيند در داخل همه كاره مي شوند . دعواي جمهوري اسلامي با امريكا حالا حالاها زمان مي برد و ما هم نمي خواهيم كه آنها به اينجا بيايند و آمدن آنها هميشه با آزادي همراه نبوده است . اگر دول غربي بيايند با خود لابي هاي قدرتمندي را هم خواهند آورد و باز هم آذربايجاني بلا تكليف مي ماند . ما زور همه را مي دانيم . آنهايي كه در خارج نشسته اند و نمي توانند به داخل بيايند و چندين سال در زندان به سر برند بعيد مي دانم كه مردم ما به اينگونه افراد ميدان بدهند و آنها را قبول نمي كنند.آنها در اين افكار نباشند چرا كه مردم ما اين افراد را قبول نمي كند و آنها هم به ملت ما ساده لوحانه ننگرند . از خارج انتظار دارم كه نگاهشان را به داخل متفاوت كنند .

سايت شمس : برخي ها معتقد هستند كه ما نمي توانيم حقمان را از اين حاكميت بگيريم و در فكر براندازي هستند ولي برخي ها بر خلاف آنها مي انديشند . نظر شما چيست ؟

عظيمي : من هم معتقد هستم كه در حال حاضر تعامل ما با حاكميت بيهوده است اما من نرمش اين حاكميت را هم زياد ديده ام . اينها در مقابل فشار تسليم شده اند . مگر همين اينها نبودند كه با ويدئو مخالفت مي كردند پس چي شد ؟ مگر همين ها نبودند كه با بد حجاب مبارزه مي كردند پس چي شد كه حالا در تهران دختران فقط پارچه اي به سرشان مي اندازند ؟ حكومت نشان داده كه نه با تعامل كه با فشار عقب نشيني مي كنند . من به تعامل با حاكميت اعتقادي ندارم چرا كه آنها مي دانند كه ما چه مي خواهيم بنابر اين نه با گفتمان كه بلكه با اقتدار بايد كارهايمان را پيش ببريم ولي اينكه فكر كنيم نمي توان از جمهوري اسلامي حق را گرفت فكر عبثي است .

سايت شمس : اگر مي دانستيد كه چنين حكمي را به شما خواهند داد آيا باز هم برمي گشتيد ؟

عظيمي : اگر مي دانستم بدتر از اين هم حكم مي دهند باز هم برمي گشتم چرا كه اميدوارم روزي فرا رسد كه اگر اينها قابل هدايت نباشند همين افراد از دست ما به سوئد فرار كنند . فرار ما ديگر بس است .

سايت شمس : شما به عنوان پيشنهاد عملي براي فعالان ما چه توصيه اي مي كنيد ؟ يعني فعالان ما در حال حاضر چه بايد بكنند ؟

عظيمي : بايد كار تبليغي زيادي اندازه دهند . از تلويزيونها حمايت مالي شود و اگر راه و روش آنها را نمي پسنديم سعي شود كه تلويزيون ديگري راه اندازي شود ، تجمعات بيشتر شود ، از پالتاكها خوب استفاده شود و از همه مهمتر ما بايد براي مدتي زن و فرزندان خود را به خدا بسپاريم و از آنها چشم بپوشيم . اگر قرار است كه حقمان را ندهند بايد كارهايي انجام دهيم كه مجبور شوند با همه ما رفتار مشابهي داشته باشند. اگر قرار است به زندان بيندازند كاري كنيم كه چندين صد نفر را زنداني كنند . ما بايد از اين كارها زياد كنيم . به نظر من وقتي تلويزيوني افتتاح مي شود گويي لشگري به آذربايجان اضافه مي شود و در داخل هم ما بايد به اين امر كمك كنيم .


Tuesday, January 03, 2006


LIBRARY MIDDLE EAST AND NORTH AFRICA MIDDLE EAST IRAN
AI Index: MDE 13/046/2005 24 August 2005


Urgent Actions
Amnesty International's global Urgent Action network provides an effective and rapid means of preventing some of the most life-threatening human rights violations against individuals.
Join the Urgent Action network


See also
Iran: Further information on fear for safety/fear of torture or ill-treatment/possible prisoner of c...
(04/11/2005)

URGENT ACTION

Iran: Fear for safety/fear of torture or ill-treatment/possible prisoner of conscience, Hojjatoleslam Ezimi Qedim (James U)
PUBLIC AI Index: MDE 13/046/2005
UA 219/05 Fear for safety/fear of torture or ill-treatment/ 24

August 2005
possible prisoner of conscience
IRAN Hojjatoleslam Ezimi Qedimi (m), aged 32, Muslim cleric

Hojjatoleslam Ezimi Qedimi was reportedly arrested on 5 August. He is believed
to be held in a prison in Tabriz, the capital of the Iranian province of East
Azerbaijan and may be at risk of torture or ill-treatment. Unconfirmed reports
suggest that he may have gone on hunger strike and it is not clear whether he
has been able to meet family members or a lawyer of his choice.

Hojjatoleslam Ezimi Qedimi is an ethnic Azeri Muslim cleric from Verziqan near
Tabriz. He was arrested in Trabriz at the mausoleum of an Azeri hero called
Baghir Khan as security forces reportedly broke up a celebration of the
anniversary of the 1906 Constitution, which the then Shah of Iran was forced to
introduce and which led to the first elected parliament.

Unconfirmed reports suggest Hojjatoleslam Ezimi Qedimi may be facing the
charges of leading an illegal gathering on Constitution Day at the Mausoleum of
Bagher Khan; giving an interview to the Shams-e Tabriz website; giving an
interview to Ana Yurdu television station; opposition to the Islamic Republic;
contempt of court; aiding the setting up and distribution of the publication
"Rasul"; and misleading young religious students in the city of Qom.

Amnesty International is concerned that Hojjatoleslam Ezimi Qedimi may be held
solely on account of the non-violent expression of his ethnic and cultural
identity and if so would consider him to be a prisoner of conscience who should
be released immediately and unconditionally.

Hojjatoleslam Ezimi Qedimi was previously arrested in 2004 during a sit-in
protest against the Iranian government’s cultural and economic policies towards
ethnic Azeris in Iran. He was reportedly held for 10 days, and then exiled for
two years to the city of Qom. He is then said to have gone without permission
to Tabriz to take part in the meeting at the Baghir Khan mausoleum.
BACKGROUND INFORMATION

Ethnic Azeris are the largest minority group in Iran. Although generally
well-integrated into society, growing calls for a greater freedom of expression
of their ethnic and cultural identity in recent years have been dealt with
harshly by the Iranian authorities. Iranian Azeris have complained about the
lack of Azeri language schools, and there have been reports that newspapers
written in Azeri (a form of Turkish) have been banned. At the end of June 2005,
scores of people were reportedly arrested following an Azeri cultural gathering
at Babek Castle in the city of Kalaybar. Similar events in previous years have
also met with repression.

AI Index: MDE 13/046/2005 24 August 2005



ettan
05 december 2005

Iran: Ezimi Qedim dömd till ett års fängelse


På nyårsafton dömdes den shiamuslimska prästen Ezimi Qedim till ett års fängelse i den iranska staden Tabriz. Han greps i augusti sedan han trotsat en förvisning till staden Qom, men frigavs i oktober mot borgen. Veckan före jul besökte han Sverige och tackade då för Amnestys stöd.
(Senaste Nytt 2 januari)

– Jag är mycket tacksam för den kampanj Amnesty startade för min skull.
Det sade Ezimi Qedim när han veckan före jul besökte svenska Amnestys sekretariat i Stockholm. Ezimi Qedim är hojjatoleslam, shiamuslimsk präst, från Verziqan nära Tabriz i norra Iran. Den 5 augusti i år greps han i Tabriz och Amnesty utfärdade en blixtaktion för honom.

– Jag hörde talas om aktionen när jag satt inne, berättade Ezimi Qedim. Efter att jag släppts fri så fick jag se brev när jag förhördes av säkerhetstjänsten. Era brev betydde mycket för mig.


Ezimi Qedim ställdes inför rätta i Tabriz den 31 december och dömdes
till ett års fängelse. Han förbjöds också att utöva prästämbetet i tio år.


Den 31 december ska Ezimi Qedim ställas inför rätta i Tabriz. Under sitt besök i Sverige har han bland annat framträtt på ett offentligt möte på ABF-huset i Stockholm, arrangerat av Azerbajdzjanska riksförbundet, och vid möten i Göteborg och Malmö innan han reste vidare till Berlin och Köln. Han kommer dock att återvända till Iran och en rättegång som kan medföra att han döms till fängelse.

Ezimi Qedim tillhör den azeriska, eller azerbajdzjanska minoriteten i Iran, som talar ett språk som tillhör den turkiska språkgruppen. Omkring 25 procent av Irans befolkning tillhör denna grupp och formellt har minoritetsgrupper språkliga och kulturella rättigheter enligt Irans författning.

– Men vi är utsatta för en persisk chauvinism, säger Ezimi Qedim. Rättegången kommer till exempel att hållas på persiska. Det är ett språk jag förstår, men det är inte mitt modersmål. I en rättegång är det viktigt att man kan uttrycka sig. Små fel när det gäller ord eller meningar kan påverka själva rättegången.

Ezimi Qedim tror inte att han kommer få tillgång till advokat eller tolk vid rättegången och han befarar att den inte kommer vara offentlig. Detta trots att iransk lag säger att politiska rättegångar ska vara öppna.

I 80 dagar satt Ezimi Qedim fängslad innan han i slutet av oktober släpptes fri mot borgen. I samband med frigivningen förhördes han i 13 timmar av säkerhetstjänsten. Han utsattes inte för tortyr eller fysisk misshandel i fängelset, men han berättar om tiden tillsammans med 40 fångar i ett rum.

– Det var svårt för mig, säger han. Jag ville gärna vara själv i ett rum, men jag satt tillsammans med folk som var dömda för olika brott. Och det fanns någon bland de andra fångarna som skulle kolla vad jag gjorde.

Ezimi Qedim greps första gången 2004 vid en fredlig protestaktion mot den iranska regeringens kulturella och ekonomiska politik mot azerbajdzjanerna i Iran. Då hölls han fängslad i tio dagar innan han förvisades på två år till staden Qom, 70 mil från Tabriz. Han förbjöds att återvända till Tabriz och fick inte bedriva propaganda.

– Det här var svårt för mig, säger han. Det handlade om att överleva ekonomiskt i en ny stad. Men jag kan ändå klara det då jag vet att jag kämpar mot regimen.
Ezimi Qedim påpekar också att det var ännu svårare för hans fru och parets två barn, en 6-årig dotter och en 4-årig son, att tvingas flytta.

Trots förvisningen vägrade dock Ezimi Qedim att anpassa sig och har fortsatt att kämpa mot det han kallar persisk chauvinism.

– Allt finns att läsa på min hemsida, säger han. De vet att jag inte ljuger. Men vårt största besvär är att vi inte tillåts uttrycka oss fritt.

Ezimi Qedim har varit med om att starta tidningen Rasul, som nu har stoppats och han har gett intervjuer för TV-kanalen Ana Yurdu, som har sitt säte i USA.
Den 5 augusti i år hade Ezimi Qedim återvänt till Tabriz. Då samlades människor vid det mausoleum som finns i staden till ära av Baghir Khan, en folkhjälte som 1906 spelade en viktig roll när den dåvarande shahen tvingades acceptera en författning som införde det första valda parlamentet i Iran.

När säkerhetsstyrkorna bröt upp mötet greps Ezimi Qedim och det är möjligt att en av åtalspunkterna den 31 december kan handla om att han anklagas för att ha lett en illegal sammankomst.

– Jag är övertygad om att det knappast blir en rättvis rättegång, konstaterar Ezimi Qedim på sitt lågmälda sätt.

Text: Ulf B Andersson
Foto: Ana Falk


Senaste nytt 2 januari

Vid rättegången den 31 december dömdes Ezimi Qedim till ett års fängelse. Han befanns skyldig till att ha haft kontakt med grupper som arbetar mot den iranska regimen.
Ezimi Qedim kommer också att vara förbjuden att utöva sitt prästämbete i tio år framåt. Detta yrkesförbud ska sedan prövas av en domstol och kan förlängas.
Vidare fick Ezimi Qedim utreseförbud från Iran i fem år och under fem år är han förbjuden att bo eller vistas i de fyra län i norra Iran som utgör den azerbajdzjanska provinsen. Ezimi Qedim kommer från Verziqan nära Tabriz i norra Iran.
– Jag talade med Ezimi Qedim i telefon på söndagen och han var mycket besviken och bedrövad över domen, berättar Sayin Sevigin, från Azerbajdzjanska riksförbundet i Sverige och Europaansvarig för GünAz TV, som sänder från USA.
Sayin Sevigin säger att Ezimi Qedim på söndagen ännu inte hade undertecknat domen. Från det att han har delgivits domen har han 20 dagar på sig att överklaga.
– Vad jag förstår så är det samma domstol och samma domare som tar upp överklagandet, säger Sayin Sevigin.


Läs mer: Ezimi Qedims egen hemsida (på persiska och azerbajdzjanska). Där finns också bilder från händelserna i Tabriz 5 augusti.







© Amnesty Press.
Citera gärna, men ange källan.

Artiklar i Amnesty Press representerar inte nödvändigtvis Amnesty Internationals åsikter.



Rovhaniyyət paltarını soyunmaq, Dustaq, Sürgünlük, İran'dan dışarı çıxmamaq və ...

Hüccət ül-İslam Əbdüləziz Əzimi Qədim Haqqında verilən hökmlər!


Hüccət ül-İslam Əbdüləziz Əzimi Qədim İsveç'dən İran'a qayıtdıqdan sonra ihzariyə hökmünün gərəyincə tarix 84/10/10 Təbriz'in "Rovhanilərə Özəl Məhkəmə"sinə getmiş və mühakimə qazi İsmayili qizavətiylə keçirilmiş və sabahı 84/10/11də qərar verilən hökmlər Huccət ul-İslam Əzimi Qədim cənablarına iblağ olmuş.

Qeyd etməliyik ki hökm dildə e'lam olmuş və hökmdən kopi və üzyazı verilmədiyinə görə Hüccət ül-İslam Əbdüləziz Əzimi Qədim hökmünün iblağ və e'lam-i vusul kağazına qol çəkməmiş ancaq mə'murlar da ona məhkəməni tərk etmək icazəsini verməmişlər. Ancaq iki saat bəhsdən və Əzimi Qədim'i orada saxladıqdan sonra məcbur olmuşlar ki Hüccət ül-İslam Əbdüləziz Əzimi Qədim cənablarına hökmün axırlarını möhürsüz – imzasız bir kağaz tayp edib versinlər.

Hüccət ül-İslam Əbdüləziz Əzimi Qədim cənablarına təhvil verilmiş kağızda Farsca bu sözləri yazmış:

"19, 20, 48, və 50nci maddələr və İslami cəza yasalarının 18nci təbsirə maddəsi və 42nci dadsaraylar və Rovhanilərə özəl məhkəmələrin yasaları və dadsaraların 48 maddəsinə istinad edərək adı çəkilmişin

- birinci ittihamı "Məhkəmə hökmündən caymaq" haqqında hökm icrası dadsitanın təqazasını nəzərə alaraq, qabaqkı cəzası 3 ay 1 günə dəyişdirilir və
- ikinci ittihamı "Nizamla muxalif olan qurup və təşkilatların nəf'inə təbliği çalışmalar" haqqında bir il tə'ziri habsə keçmiş dustaqda saxlanılmalarının ehtisabıyla, və
- üçüncü ittihamı "Rovhaniyət Heysiyətini Hətk" haqqında 10 il Rovhaniyət paltarının qeyinməsi məhrumiyətinə məhkum olunur. 10 ildən sonra Rovhaniyət paltarının bir də geyməyə hökm icrası dadsitanının təqazası və Rovhanilərə özəl olan məhkəmənin muvafiqatinə bağlıdır.
- Və tə'ziri hökmün tatmim unvanıyla 5 il ölkədən dışarı çıxmaqdan məmnu' və
- 5 il Şərqi Azərbaycan, Qərbi Azərbaycan, Ərdəbil və Zəngan ustanlarında iqamətdən və hər cür təbliği işlərdən məhrum olunur.

Verilmiş qərar huzuridir və 20 gün iblağdan sonranın içində, rovhanilərə özəl olan mahkəməsinin Təcdid-i nəzər məhkəmələrində təcdid-i nəzər olabilər"

Sonda qeyd etməliyik ki:
1. Damğaların ikisini qazi özü mətrəh edib, hökm vermiş necə ki öncədən bu ikinci və üçüncü damğalar vurulmamış və Hüccət ül-İslam Əbdüləziz Əzimi Qədim'ə təfhim olunmamış.
2. Üçüncü damğanı qazi özü xəl'-i Libas etmək üçün varid etmiş.
3. Anayasanın 168-nci maddəsinə rəğmən məhkəmə ələni keçirilməmiş
4. Muhakimədə "Hey'əti Munsifə"nin huzur tapmamış
5. Vəkil tutmağa imkən yaradılmamış
6. Dilmac verilməmiş




«خلع لباس روحانيت»، «حبس»، «تبعيد»، «منع خروج از كشور» و ...
حجت ‌الاسلام عظيمي قديم حاققيندا وئريله‌ ن حؤكم‌لر!


حجت‌ الاسلام عظيمي قديم ايسوئچ'‌دن ايران'ا گله‌ ندن سونرا ايحضارييه حؤكمونون گره يينجه تاريخ 10/10/84 تبريز'ين «دادگاه ويژه روحانيت» محكمه‌سينه گئتميش و موحاكيمه قاضي اسماعيلي‌ قضاوتييله كئچيريلميش. و تاريخ 11/10/84 حؤكم حجت‌الاسلام عظيمي قديم جنابلارينا ايبلاغ اولموش.

قئيد ائتمه‌لي‌ييك كي حؤكم شفاهن ائعلام اولموش و حؤكمدن كوپي و يازي وئريلمه‌دييينه گؤره حجت ‌الاسلام عظيمي حؤكمون ايبلاغ و ائعلام-ي وصول برگه‌سيني ايمضالاماقدان ايمتناع ائتميش و ائعلام كاغاذين ايمضالاماميش. حجت‌الاسلام عظيمي‌ جنابلارينا دادگاهي ترك ائتمك ايجازه‌سي وئريلمه‌‌ميش آنجاق ايكي ساعات بحثدن سورا آخيردا دادگاه‌چي‌لار اؤزلري بو قرارا گلميشلر كي حجت‌الاسلام عظيمي ‌قديم جنابلاري‌نين اؤزونه حؤكمون آخيريندان مؤهرسوز ايمضاسيز بير كاغاذ تايپ ائديب وئرسينلر.

حجت ‌الاسلام عظيمي قديم جنابلارينا تحويل وئريلميش كاغيذدا بئله يازميش:
«مستندا به مواد 19، 20، 48 و 500 و تبصره ماده 18 قانون مجازات اسلامي و ماده 42 آيين‌نامه دادسرا و دادگاه ويژه روحانيت و ماده 48 همان آيين‌نامه دادگاه مشار اليه را در خصوص اتهام اول «تخلف از حكم دادگاه» نظر به تقاضاي دادستان مجري حكم مجازات قبلي وي به 3 ماه و يك روز حبس تعزيري تبديل و در خصوص اتهام دوم «فعاليت تبليغي به نفع گروه‌ها و سازمانهاي مخالف نظام» به يك سال حبس تعزيري با احتساب ايام بازداشت و در خصوص اتهام سوم «هتك حيثيت روحانيت» به 10 سال محروميت از پوشيدن لباس روحانيت محكوم مي‌گردد. پوشيدن مجدد لباس روحانيت پس از پايان 10 سال منوط است به تقاضاي دادستان مجري حكم و موافقت دادگاه ويژه روحانيت و به‌عنوان تتميم حكم تعزيري به 5 سال ممنوعيت خروج از كشور و 5 سال منع اقامت در استانهاي آذربايجان شرقي، آذربايجان غربي، اردبيل و زنجان و انجام هر گونه فعاليتهاي تبليغي در استانهاي فوق محروم مي‌گردد. حكم صادره حضوري است و ظرف مدت 20 روز پس از ابلاغ در دادگاههاي تجديد نظر دادگاه ويژه روحانيت قابل تجديد نظر مي‌باشد».

سوندا قئيد ائتمه‌لي‌ييك كي:
ايتتيهاملارين ايكي‌سيني قاضي اؤزو مطرح ائديب، حؤكم وئرميش نئجه كي اؤنجه‌دن بو ايتتيهاملار حجت‌الاسلام عظيمي قديم جنابلارينا تفهيم اولماميش
اوچونجو ايتتيهامي قاضي خلع-ي ليباس ائتمگ اوچون واريد ائتميش.
آناياسانين 168 اصلينه رغمن دادگاه علني كئچيريلمه‌ميش
موحاكيمه‌ده «هيات منصفه»نين حوضورو اولماميش
وكيل توتماغا ايمكان ياراديلماميش
موترجيم وئريلمه‌ميش